اهداف و فواید بعثت انبیاء را که بیانگر وجه حاجت بشر به دین است، میتوان این گونه برشمرد:
1- هدایت تشریعی: اصولاً مسئله نبوت در قرآن کریم از آغاز خلقت بشر مطرح بوده است و زندگی انسان در این دنیا بر اساس هدایت تشریعی بنا شده است. قبول این مطلب با توجه به هدف آفرینش انسان در این جهان، روشن است. وقتی دانستیم علت اینکه انسان در عالم ماده به وجود آمده، این است که مسیر اختیاری داشته باشد و سرنوشت خویش را به اختیار خود رقم بزند، طبعاً باید از طرف خدا راهی به او نشان داده شود و این راه هم دو جهت داشته باشد: یکی جهت کمال و دیگری جهت نقص؛ یکی منتهی به سعادت و دومی منتهی به شقاوت تا با انتخاب آزاد خویش یکی را برگزیند... بنابراین مسأله هدایت تشریعی به وسیله وحی و نبوت چیزی است که در تقدیر آفرینش بوده و سکونت انسان در روی زمین بدون آن امکان نداشته است؛ چون خلاف حکمت الهی است... چون انسان باید راه سعادت و شقاوت را آزادانه برگزیند، باید نسبت به هر دو راه شناخت داشته باشد و عقل انسان و سایر مشاعرش برای تشخیص صواب و خطا کافی نیست. پس راه دیگری که ما اسمش را وحی میگذاریم، باید باشد، وگرنه انسان نمیتواند راه حق را تشخیص دهد...
2- تعلیم مردم: آیاتی دیگر داریم که پیامبر مبعوث میشود تا به مردم چیزهایی را بیاموزد که نمیدانند. آن هم تقریباً همین مفاد را دارد؛ یعنی آنچه را خود مردم میدانند که خوب است، باید عمل کنند، هرچند پیامبری مبعوث نشود؛ ولذا حتی مستضعفینی که دعوت پیامبران را درک نکردهاند، آنها هم به اندازه عقل خودشان مسئولاند. علت اصلی نبوت این است که چیزهایی که مردم نمیدانند و خودشان نمیتوانند بفهمند، به آنها یاد دهند: «و یعلّمکم ما لم تکونوا تعلمون» (بقره:151) و «و علّمک ما لم تکن تعلم» (نساء:113)؛ آنها هم تقریباً مؤیّد همین مضمون است...
3- اصلاح تحریفها: ممکن است خدا پیامبری را بفرستد و راه حق را هم به مردم نشان دهد و کتابی بر او نازل کند، بعد کتاب تحریف شود. در چنین وضعی باز حکم مردمی را دارند که پیامبر نداشته و کتابی هم ندارند. احتیاج هست که پیامبری بیاید و دستکم آن جهات تحریف شده را ترمیم کند...
4- رفع اختلافات دینی: بعضی آیات اشاره به این مطلب دارد که علمای اهل کتاب، مطالبی را پنهان کرده بودند و به مردم نمیگفتند. اختلافاتی بود که خود علمای اهل کتاب به دلیل منافع خودشان ایجاد کرده بودند. اینها موجب میشد که خدا پیامبری بفرستد تا اختلافات را رفع کند و حق را به مردم نشان دهد...
5- قضاوت: چنان که از خود قرآن استفاده میشود، یکی از منافع وجود انبیاء این بود که غیر از آنکه اصل حکم را به مردم میرساندند، آن حکم را تطبیق بر موارد میکردند و در مورد مشاجراتی که بین مردم پدید میآمد، قضاوت میکردند...
6- حکومت: بعضی انبیاء مقامی بالاتر از قضاوت هم داشتهاند؛ یعنی رسماً رئیس حکومت و جامعه بودهاند و مردم باید از آنها اطاعت کنند. آیهای هست که به طور کلی میفرماید: «ما هر پیامبری را برای مردم فرستادیم، برای این بود که مردم از او اطاعت کنند»؛ بنابراین هر پیامبری هر چه ادعا کند که از طرف خداست و لازم است اعمال کند، مردم باید بپذیرند. وقتی فرمود من از طرف خدا برای قضاوت تعیین شدهام، مردم باید قبول کنند. اگر فرمود من به عنوان حاکم جمعیت تعیین شدهام، در شئون سیاسی و تدبیر امور اجتماع باید از من اطاعت کنید، مردم باید قبول کنند. به طور کلی هر پیامبری بر هر جمعیتی مبعوث میشود (در صورتی که پیامبری او ثابت شده باشد)، هر ادعایی از طرف خدا کند، مردم باید بپذیرند: «و ما أرسلنا من رسول إلا لیطاع بإذن الله» (نساء:64) بنابراین یکی از اهداف ثانوی از نبوت که در بعضی نبوتها تحقق مییابد، این است که حکومت حقّهای در روی زمین پیاده شود و مردم در زیر چتر آن حکومت حق، هم دنیا و هم آخرتشان اصلاح شود...
7- تذکر دادن: از جمله نکتههایی که از قرآن کریم استفاده میشود که از فواید نبوت، بلکه از اهداف نبوت است، این است که مردم با اینکه چیزهایی را میتوانند درک کنند و یا به صورت مبهم و نیمهآگاهانه درک کردهاند، احتیاج به تذکردهندهای دارند که آن درک نیمهآگاهانه آنها کامل شود و به تعبیر قرآن کریم از غفلت خارج شوند و به ذکر و آگاهی برسند. تعبیراتی که در قرآن، در مورد خود قرآن و بسیاری از کتابهای آسمانی دیگر، به عنوان «ذکر، ذکری، تذکره، مذکر» و امثال اینها شده است، ناظر به این جهت است...
8- انذار و تبشیر: نکتهٔ دیگری که از آیات کریمه درک میشود، این است که گاهی انسان چیزی را میداند و حتی ممکن است توجه هم داشته باشد، اما انگیزهٔ عمل ندارد. در این صورت باید در انسان انگیزهای پدید آید تا او را به حرکت آورد. انبیاء به عنوان «منذر و مبشّر» این کار را انجام میدهند. انگیزهها را در مردم به وجود میآورند، گرایشهای خفته را بیدار میکنند. هر انسانی از عذاب میترسد و حتی احتمالش، ولو ضعیف هم باشد باید مؤثر باشد، ولی عملاً در مردم چنین تأثیری دیده نمیشود؛ اما وقتی پیامبر بیاید و عذابهای اخروی را توضیح دهد؛ نعمتهای بهشتی را برشمارد، با انذار و تبشیر، گرایشها را به فعلیت و علمها را به آگاهی میرساند...
9- مبارزه با ظلم و فساد: از جمله اهدافی که از آیات کریمه استفاده میشود، مبارزهٔ عملی با ظلمها و فسادهایی است که در زمان پیامبران رایج بوده است...
10- توجه دادن مردم به توحید و معاد: وقتی آیات کریمه قرآن را مطالعه میکنیم، میبینیم که در خصوص هدف بعثت انبیاء، روی این دو موضوع تکیه شده که ما پیامبران را فرستادیم تا مردم را دعوت به توحید کنند، با اینکه خود توحید از راه عقل ثابت میشود و قرآن هم برهان عقلی برای توحید اقامه میکند، ولی میفرماید هدف از بعثت انبیاء این بود که مردم را به توحید دعوت کنند و یا در جایی میفرماید هدف از بعثت انبیاء این است که مردم را متوجه به معاد کنند.
(راه و راهنماشناسی، ج 1: 44-23)