عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد(مقام معظم رهبری ) / اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه اش یک جا ایستادن، درجازدن و با دنیای پیرامون خود بیگانه تر شدن است.(مقام معظم رهبری ) / بدون ژرف یابی در هیچ مقوله ای نمی توان به هدفهای والا دست یافت.(مقام معظم رهبری ) / کارهای پژوهشی حوزه باید بتواند منظومه کاملی را به وجود بیاورد تا همه نیازهایی را که حوزه متصدی آن است، و بدان اهتمام دارد پوشش دهد.(مقام معظم رهبری )
.:: استغفار از فلسفه یا تفلسف؟! (تبیین استغفار ملاصدرا از تفلسف) ::.
اشاره:
حجت الاسلام ناصر متّقی سال 1357 در استان گیلان، شهرستان املش بدنیا آمد. پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه مذاهب اسلامی تهران، تحصیلات حوزوی را از سال 1380 در شهر قم آغاز نمود و دروس خارج فقه و اصول و حکمت و عرفان نظری را، از محضر علماء برجسته قم تلمّذ نمود. ایشان هم اکنون در مدرسه علمیّه حضرت امام خمینی(ره) تهران مشغول تدریس بوده و همزمان مدیر کارگروه منطق و فلسفه آن مدرسه علمیّه مبارکه نیز می باشند.


آیا مرحوم ملّاصدرا از فلسفه استغفار کرده اند؟
مرحوم ملّاصدرا (قدس سره) در مقدّمه بر اسفار میفرماید:«و إنی لأستغفر اللهَ کثیراً ممّا ضَیَّعتُ شطراً من عمری فی تتبُّع آراء المتفلسفه و المجادلین من أهل الکلام و تدقیقاتهم و تعلّم جربزتهم فی القول و تفنُّنهم فی البحث حتّی تبیّن لی آخر الأمر بنور الإیمان و تأیید الله المنّان أنّ قیاسَهم عقیمٌ و صراطهم غیرُ مستقیم فألقینا زمام أمرنا الیه و الی رسوله النذیر المنذر فکلّ ما بلغنا منه آمنّا به وصدّقناه و لم نحتل أن نخیّل له وجهاً عقلیاً و مسلکاً بحثیّاً بل اقتدینا بهداه و انتهینا بنهیه امتثالاً لقوله تعالی : ما ءَاتَاکم الرَّسول فَخُذُوهُ و مانَهَاکُم عنه فانتَهُوا... حتی فتح اللهُ علی قلبنا ما فتح فأفلح ببرکه متابعته و أنجح. فابدأ یا حبیبی قبل قراءه هذا الکتاب بتزکیه نفسک عن هواها: فقد أَفلح من زَکَّاها. و قد خاب من دسَّاها) و استحکم أوّلاً أساس المعرفه و الحکمه ثمّ ارق ذراها و إلا کنت ممّن أتی الله بنیانهم من القواعد فخّر علیهم السقف اذ أتاها و لا تشتغل بترهات عوام الصوفیه من الجهله و لاترکن الی أقاویل المتفلسفه جمله فانّها فتنه مضّله و للأقدام عن جاده الصواب مزلّه و هم الّذین اذا(جآءَتهُم رُسُلَهُم بالبیّنات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما کانوا به یستهزِءُ ون) و قانا الله و إیاک شرّهاتین الطائفتین و لا جمع بیننا و بینهم طرفه عین» (ج 1 اسفار از دوره نه جلدی ص 37 و 38).

طرح مسأله
ممکن است از عبارت مرحوم ملّاصدرا (قدس سره) که میگوید:« و إنّی لاستغفر ...» این شبهه مطرح گردد که ایشان در اواخر عمر، از فلسفه رویگردان شده و از اینکه عمر خود را در یادگیری فلسفه و تتبّع در آراء فلاسفه صرف کردهاند اظهار پشیمانی نموده و استغفار کرده اند.
آیا اعراض صاحب حکمت متعالیه از فلسفه، دلیلی بر بطلان فلسفه و حکمت متعالیه است؟ مرحوم ملّاصدرا (قدس سره) از چه چیزی استغفار کردهاند؟ آیا از فلسفه إعراض کردهاند؟ آیا از اینکه عمر خود را در تتبّع آراء فلاسفه صرف نموده اند، استغفار نمودهاند؟ آیا باید بین فلسفه و تفلسف و بین فیلسوف و متفلسف، تفاوت گذاشت؟

مدّعا
مرحوم ملّاصدرا (قدس سره) از اینکه عمرشان را در تتبّع آراء متفلسفه ضایع کرده اند استغفار میکند؛ نه اینکه استغفارشان بدین سبب باشد که چون فلسفه آموختهاند و عمرشان را در تحقیق و تتبّع در آراء فلاسفه صرف کرده اند.

دلیل اوّل
بین واژه های «فلسفه»، «تَفَلسُف»، و «فیلسوف» و «مُتِفَلسِف» تفاوت در معنی وجود دارد و با این فرض، جواب شبهه به آسانی قابل فهم خواهد بود. «تَفَلسُف» یعنی بیجهت ادّعای دانستن فلسفه کردن (فرهنگ بزرگ جامع نوین) و «مُتفَلسِف» یعنی فلسفه باف (همان). در حالیکه که ملّاصدرا (قدس سره) فلسفه را خود این چنین تعریف مینماید: «الفلسفه استکمال النفس الإنسانیه بمعرفه حقائق الموجودات علی ما هی علیها و الحکم بوجودها تحقیقاً بالبراهین لا أخذاً بالظن و التقلید بقدر الوُسع الانسانیّ» (اسفار ج 1 از دوره نه جلدی ص 47).
یکی از فرقهای اساسی بین «فیلسوف» و «مُتفَلسِف» این است که قیاسهای فیلسوف، قیاسی برهانی میباشد؛ چنانچه در تعریف فلسفه ذکر شد که حکم به وجود حقائق آنگونه که در واقع هستند تحقیقی و برهانی است نه ظنّی و تقلیدی. حال آنکه قیاسهای متفلسف قیاسی جدلی و غیر برهانی است لذا مرحوم ملّاصدرا (قدس سره)میگوید که قیاسهای ایشان عقیم و بینتیجه است. حال با تفاوت آشکار بین«فلسفه» و «تَفَلسُف» و بین «فیلسوف» و «مُتفَلسِف» راز استغفار ملّاصدرا (قدس سره) روشن میگردد، زیرا ملّاصدرا (قدس سره) خودشان تصریح میکنند که استغفارشان بدین سبب است که عمرشان را در تتبّع آراء متفلسفه که قیاسهای آنان عقیم و بینتیجه است، ضایع کردهاند در نتیجه باید گفت که استغفار ملّاصدرا (قدس سره) از «تَفلسُف» است نه از «فلسفه».

دلیل دوم
عباراتی که ملّاصدرا (قدس سره) در وصف حکمت مُتعالیه بیان میفرماید، خود بهترین دلیل است که ایشان از فلسفه و حکمت متعالیه اعراض نکرده اند و استغفارشان از فلسفه نمی باشد. ما قسمتی از کلامشان را در وصف حکمت متعالیه نقل میکنیم:
«فَصَنَّفتُ کتاباً إلهیّاً للسالکین المشتغلین بتحصیل الکمال و أبرزت حکمه ربانیه للطالبین لأسرار حضره ذی الجمال و الجلال کاد أن یتجلی الحقّ فیه بالنور الموجب للظهور و قرب أن ینکشف بها کلّ مرموز و مستور و قد اطلعنی الله فیه علی المعانی المتساطعه أنوارها فی معارف ذاته و صفاته مع تجوال عقول العقلاء حول جنابه و ترجاعهم حاسرین وألهمنی بنصره المؤیّد به من یشاء من عباده الحائق المتعالیه أسرارها فی استکشاف مبدئه و معاده مع تطواف فهوم الفضلاء حریم حماه و تردادهم خاسرین فجاء بحمد الله کلاماً لاعوج فیه و لا ارتیاب و لا لجلجه و لا اضطراب یعتریه ...» (مقدمه اسفار ج 1 از دوره نه جلدی ص 35 و 36).
معلوم است وقتی ملّاصدرا (قدس سره) اینگونه حکمت متعالیه را وصف میکنند اساساً معنی ندارد که در ذهنمان کمترین شبهه ای باقی بماند که ایشان از فلسفه و حکمت متعالیه استغفار کردهاند. اساساً معقول نیست که مرحوم ملّاصدرا (قدس سره) در مقدّمه بر اسفار از فلسفه استغفار کنند امّا بعد از پایان مقدّمه، به تفصیل کتاب حکمت متعالیه را بنویسند.

مراحل اصلی زندگی علمی مرحوم ملّاصدرا (قدس سره)
مرحوم آیت الله مظفّر(ره)میفرماید: «والذی استنتجه أنّ صاحبنا صدر المتألّهین مَرَّت له فی نشأته العلمیّه ثلاث مراحل رئیسیّه، کوّنت منه عظیماً من جمله عظماء تاریخ الفلسفه: (المرحله الأولی: دور التلمذه، ...) (المرحله الثانیه: و هی دور العزله و الانقطاع الی العباده فی بعض الجبال النائیه و قیل أنّها کهک من قری قم و أنّه استقام فی هذه العزله خمسه عشر عامّاً و هی مدّه طویله ...) (المرحله الثالثه: و هی دور التألیف ...)» (مقدمه مرحوم آیه الله مظفر بر اسفار، ج 1، از دوره 9 جلدی، ص 7-8-9).
زندگی علمی مرحوم ملّاصدرا (قدس سره) به سه دوره تقسیم میشود. این سه دوره را بررسی میکنیم تا اوّلاً معلوم شود که مرحوم ملّاصدرا (قدس سره) از چه مرحلهای استغفار کردهاند؟ ثانیاً روشن گردد که این استغفار در چه مرحلهای از مراحل سهگانه واقع شده است؛ یعنی ایشان به چه مرحلهای از مراحل سهگانه رسیدند که در آن مرحله استغفار کردند؟ سوم اینکه آیا استغفار ایشان علاوه بر وجه سابق، یعنی ضایع کردن عمر در تتبّع آراء متفلسفین و جدل کنندگان از اهل کلام، وجه دیگری نیز دارد یا خیر؟

مراحل سه گانه نشئات علمی ملّاصدرا (قدس سره)
1- مرحله اوّل:

دورهای که شاگردی میکردند و در این دوره در آراء و اقوال متفلسفه و جدل کنندگان از اهل کلام تتبّع کرده است و دقّتها و مناقشه های آنها را بررسی نموده است و از این تتبّع استغفار کردهاند.
چنانچه خودشان تصریح کردهاند: «و إنّی لأستغفر الله کثیراً ممّا ضیَّعتُ شطراً من عمری فی تتبّع آراء المتفلسفه و المجادلین من أهل الکلام ...» (مقدمه مرحوم ملّاصدرا بر اسفار، ج 1 از مجموعه اسفار 9 جلدی، ص 37-38).
همچنین در این دوره، فلسفه الهی را آموخته است و کتابهای فلاسفه یونان را فرا گرفتهاند. چنانچه خودشان بیان میفرماید: «ثمّ إنّی قد صرفت قوّتی فی سالف الزمان منذ أوّل الحداثه و الریعان فی الفلسفه الإلهیّه بمقدار ما اوتیت من المقدور و بلغ إلیه قسطی من السعی الموفور و اقتضیت آثار الحکماء السابقین و الفضلاء اللاحقین مقتبسا من نتائج خواطرهم و أنظارهم مستفیداً من أبکار ضمائرهم و أسرارهم و حصّلت ما وجدته فی کتب الیونانیین و الرؤساء المعلّمین تحصیلاً یختار اللباب من کل باب...» (همان: ص 31).آنچه مسلم است این است که ملّاصدرا (قدس سره)با آنکه از این مرحله استغفار می کند، امّا اینگونه نیست که در این مرحله هیچ علمی تحصیل نکرده باشد؛ بلکه در این مرحله علم حصولی و معرفت فکری تحصیل کرده است و خودشان در مقدّمه تفسیر سوره مبارکه واقعه به این مطلب تصریح میکنند :«و إنّی کنت سالفاً کثیراً لاشتغال بالبحث و التکرار و شدید المراجعه إلی مطالعه کتب الحکماء و النظار حتّی ظننت أنّی علی شئ فلما انفتحت بصیرتی و نظرت الی حالی رأیت نفسی- و إن حصّلتُ شیئاً من أحوال المبدأ و تنزیهه عن صفات الإمکان و الحدثان و شیئاً من أحکام المعاد لنفوس الإنسان- فارغه من العلوم الحقیقیه و حقائق العیان مما لا یدرک إلّا بالذوق و الوجدان» (به نقل از آیت الله مظفّر (ره) در مقدمه ایشان بر اسفار، ج 1 از دوره 9 جلدی، ص 8).کلام ایشان در مقدّمه تفسیر سوره مبارکه واقعه، صراحت دارد که در مرحله اوّل از علوم حقیقی و حقایقی که با ذوق و وجدان و شهود ادراک می شوند، محروم بودهاند وگرنه علم حصولی و معرفت فکری کسب کردهاند. یکی از وجوه دیگر استغفار ایشان این است که چون در مرحله اوّل در حدّ معرفت فکری متوقّف بودند و از معرفت شهودی بیبهره بودند لذا از این معرفت فکری که نوعی حجاب است استغفار میکند.

2- مرحله دوم:
در این مرحله عزلت و گوشهنشینی را انتخاب میکنند و به خلوت مینشینند و مشغول عبادت و مراقبه عرفانی میشوند و درس و تألیف را رها میکنند و به قولی این مرحله به مدّت پانزده سال در کهک قم طول میکشد و خودشان میفرمایند: «فألجأنی خمود الفطنه و جمود الطبیعه لمعاداه الزمان و عدم مساعده الدوران إلی أن انزویت فی بعض نواحی الدیار و استترت بالخمول و الانکسار منقطع الآمال منکسرالبال متوفّراً علی فرض أؤدیه و تفریط فی جنب الله أسعی فی تلافیه لا علی درس ألقیه أو تألیف أتصرّف فیه...» (مقدمه ملّاصدرا بر اسفار، ج 1 از دوره 9 جلدی، ص 33).
در این مرحله است که در اثر مجاهدات طولانی، انوار ملکوت بر او افاضه میشود و از اسرار الهی باخبر میشوند و آن علومی که در مرحله اوّل با برهان میدانست، شهود کردند و از معرفت فکری به معرفت شهودی ارتقا یافتند و خودشان می فرمایند: «... فتوجّهتُ توجّهاً عزیزیّاً نحو مسبِّب الأسباب و تضرّعتُ تضرّعاً جبلیّاً إلی مسهِّل الأمور الصعاب فلمّا بقیتُ علی هذا الحال من الاستتار و الانزواء و الخمول و الاعتزال زماناً مدیداً و أمداً بعیداً إشتعلَت نفسی لطول المجاهدات اشتعالاً نوریّاً و التهب قلبی لکثره الریاضات التهاباً قوّیاً ففاضت علیها أنوار الملکوت و حلت بها جنایا الجبروت و لحقتها الأضواء الأحدیّه و تدارکتها الألطاف الإلهیّه فاطلعت علی أسرار لم اکن أطلع علیها إلی الآن و انکشفت لی رموز لم تکن منکشفه هذا الانکشاف من البرهان بل کلّ ما علمتُه من قبل بالبرهان عاینته مع زوائد بالشهود و العیان من الأسرار الإلهیّه و الحقائق الرَّبّانیّه و الوداع اللاهوتیّه و الجنایا الصّمدانیّه فاستروح العقل من أنوار الحقّ بکرهً و عشیّاً و قرب بها منه و خلص الیه نجیّاً ...» (مقدمه ملّاصدرا (قدس سره) بر اسفار، ج 1 از دوره 9 جلدی، ص 34-35).مرحوم صدرا (قدس سره) از این مرحله نه تنها استغفار نمیکنند بلکه این مرحله از زندگی خودشان را به گونهای بیان می کنند که ابتهاج و سرور و رضایت ایشان از این مرحله کاملاً آشکار است چون در این مرحله به مراد و مقصود خودشان رسیده اند.

3- مرحله سوم:
مرحله تألیف است. تألیف اسفار و شواهد الربوبیه و ... در این مرحله واقع شده است. وی در اینباره میگوید:«... فصَنَّفتُ کتاباً إلهیّاً للسالکین المشتغلین بتحصیل الکمال و أبرزتُ حکمه ربانیّه للطالبین لأسرار حضره ذی الجمال و الجلال...» که بیانش گذشت.
مرحوم صدرا (قدس سره) نه تنها از این مرحله استغفار نمیکند بلکه خودش را مأمور از ناحیه غیب میداند که باید بعضی از یافته های خودش را آشکار و بیان کنند و در مقدّمه بر شواهد الرّبوبیّه به این مطلب تصریح میکنند و میگوید: «قد اطّلعتُ علی مشاهد شریفه الهیّه و شواهد لطیفه قرآنیه و قواعد محکمه ربّانیّه و مسائل تقیّه عرفانیّه قلَّما تیسَّر لأحدٍ الوقوف علیها إلّا أوحدیّ من أفاضل الحکماء أو صوفیِّ صفیِّ القلب من أماجد العرفاء بل تفرّدتُ بأمور شریفه عالیه خلت عن مثلها زَبُر الأوَّلین و ان کانوا من الأساطین وکلَّت عن إدراکها أفهامُ الآخرین و ان کانوا من المتفطِّنین ... لمّا وَرَدَ عَلَیّ أمرُ آمرٍ قلبیٍّ و وَقَعَت الیَّ اشاره مشیر غیبٍ بإظهار طائفه منها لحکمهٍ خفیِهٍ و بثِّ جملهٍ منها مع إشعار ببراهینها الجلیّه من غیر تطویل فی دفع النقوض و الأسئله فامتثلتُ سمعاً و طاعهً و المأمور معذور و سُمَّرت عن ساق الجِدِّ و أوردتُها کما رسم لی و عین علیَّ الجدَ...»

درپایان به چند نکته اشاره میشود:
نکته اوّل:
مرحوم ملّاصدرا (قدس سره) وقتی از معرفت فکری استغفار میکنند بدین معنی نیست که معرفت فکری مذموم باشد؛ بلکه معرفت فکری معرفتی ممدوح و نیکو میباشد و وجه استغفار این است که اگر معرفت فکری حجاب گردد و مانع از رسیدن به معرفت شهودی گردد، این چنین معرفتی از آن حیث که حجاب شده است مذموم است؛ پس وجه استغفار این شد که معرفت فکری چون حجاب شده است، لذا باید از این حجاب استغفار کرد. معنایِ بیت معروف مولوی در چوبین بودن پای استدلالیان نیز بههمین معنی است که اگر استدلال حجاب گردد و مانع از شهود حقیقت گردد چنین استدلالی از آن حیث که حاجب است مذموم است و گرنه معرفت فکری اگر حجاب نگردد بلکه زمینه معرفت شهودی را فراهم کند بسیار نافع و مفید است.

نکته دوم :
اینکه گفته شد مرحله سوم زندگی مرحوم ملّاصدرا (قدس سره) مرحله تألیف است بدین معنی نیست که فقط در مرحله سوم تألیف کرده باشند، بلکه در مرحله اوّل هم تألیف داشته است لذا مرحوم مظفر(ره) در مقدّمه خودشان بر اسفار، به نقل از خود ملّاصدرا (قدس سره) میفرماید که ایشان رساله «طرح الکونین» را در این مرحله نوشتهاند.

نکته سوم:
اینگونه نیست که مرحوم ملّاصدرا (قدس سره) در مرحله اوّل فقط مسلک بحثی داشته باشند بلکه در این مرحله مسلک بحثی ایشان با مسلک عرفانی آمیخته شده بود، اگر چه هنوز مسلک عرفانی در این مرحله نزد ایشان به کمال نرسیده بود؛ لذا در این مرحله، از وحدت وجود سخن میگوید. (مقدّمه مرحوم مظفّر بر اسفار، ص 8).

نقشه سایت :: sitemap